آریاز

گر دخان او را دلیل آتش است، بی دخان ما را در آن آتش خوش است..

آریاز

گر دخان او را دلیل آتش است، بی دخان ما را در آن آتش خوش است..

آریاز

آریاز قصه عشق است..
حکایت زمین که چقدر نزدیک است به آسمان..
روایت هوا و نفس است..
◀داستان نفسهای به شماره افتاده▶

پیام های کوتاه
آخرین نظرات
  • ۱۹ اسفند ۹۴، ۲۰:۱۴ - چشم به راهم ...
    دقیقا
پیوندها


تقریبأ با یک سلام ساده 
همه چیز آغاز میشود.
آنقدر گریه میکنی،تا خوابت ببرد
ولی هنوز حیرانی که
او کدام گوری است!

"ریچارد براتیگان"



 

  • ABan

  • ABan

به چشم هایم آموختم گریستن را
تا قطره های اشکم
سینه ریزی برای تو شوند..
هدیه ی جدایی ام به تو این است . 

- احمد کایا



 

  • ABan

  • ABan

 

 

گفت مى آیم... سحر شد و نیامد!
نیامد و نخواهد آمد،
زیرا او هیچ پیمانى نبست که نشکست...
او هیچگاه نسوخته تا معناى سوختن را بداند
او هیچ وقت درد نکشیده تا بداند درد چیست
او هرگز در انتظار نمانده تا از تلخى انتظار باخبر باشد.

-احمد شاملو



 
  • ABan

ﻣﻦ ﺑﺎ ﺍﺳﺘﻌﺪﺍﺩ ﺑﻮﺩﻡ .

ﯾﻌﻨﯽ ﻫﺴﺘﻢ ! ﺑﻌﻀﯽ ﻭﻗﺖﻫﺎ ﺑﻪ ﺩﺳﺖﻫﺎﯾﻢ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽﮐﻨﻢ ﻭ ﻓﮑﺮ ﻣﯽﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﭘﯿﺎﻧﯿﺴﺖ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺑﺸﻮﻡ ..

ﯾﺎ ﯾﮏ ﭼﯿﺰ ﺩﯾﮕﺮ ﻭﻟﯽ ﺩﺳﺖﻫﺎﯾﻢ ﭼﻪ ﮐﺎﺭ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ؟

ﯾﮏ ﺟﺎﯾﻢ ﺭﺍ خاﺭﺍﻧﺪﻩﺍﻧﺪ ، ﭼﮏ ﻧﻮﺷﺘﻪﺍﻧﺪ ، ﺑﻨﺪ ﮐﻔﺶ ﺑﺴﺘﻪﺍﻧﺪ ، ﺳﯿﻔﻮﻥ ﮐﺸﯿﺪﻩﺍﻧﺪ ﻭ ﻏﯿﺮﻩ . ﺩﺳﺖﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺣﺮﺍﻡ ﮐﺮﺩﻩﺍﻡ ..

ﻫﻤﯿﻦﻃﻮﺭ ﺫﻫﻨﻢ ﺭﺍ ...

ﻋﺎﻣﻪ ﭘﺴﻨﺪ / ﭼﺎﺭﻟﺰ ﺑﻮﮐﻔﺴﮑﯽ



 

  • ABan

پل: یه شاعر ونزوئلایی میگه : زمین چرخید تا ما رو به هم نزدیک کنه . اینقدر دور خودش و ما گردید تا بالاخره ما رو به هم رسوند. اینقدر مسائل اتفاق میافته تا دو نفر همدیگه رو پیدا کنن. این یعنی ریاضیات !

21 گرم



 

  • ABan

  • ABan

چــای مـی نـوشـم کـه بـا غفلت فـرامـوشت کنــم
چـای مـی نـوشم ولـی از اشک، فنجـان پـر شده است

 
  • ABan

  • ABan