آریاز

گر دخان او را دلیل آتش است، بی دخان ما را در آن آتش خوش است..

آریاز

گر دخان او را دلیل آتش است، بی دخان ما را در آن آتش خوش است..

آریاز

آریاز قصه عشق است..
حکایت زمین که چقدر نزدیک است به آسمان..
روایت هوا و نفس است..
◀داستان نفسهای به شماره افتاده▶

پیام های کوتاه
آخرین نظرات
  • ۱۹ اسفند ۹۴، ۲۰:۱۴ - چشم به راهم ...
    دقیقا
پیوندها

زندگی پر از بایدها و نبایدهایی است که ما هر قدر هم که مشتاقِ فرار از آنها باشیم..

رعایتشان می کنیم..!


- ماشادو د آسیس



 

  • ABan

  • ABan

گریه بهانه ایست که عاشق ترم کنی

شاید مرا کبوتر جلد حرم کنی

 

آقای من !کلاغ به دردت نمیخورد

از راه دور آمده ام باورم کنی

 

با ذوق و شوق آمده ام حضرت رئوف

فکری به حال رنگ سیاه پرم کنی

 

زشتم قبول؛بچه ی آهو که نیستم

باید نگاه معجزه بر جوهرم کنی

 

باید تو را به پهلوی زهرا قسم دهم

تا عاقبت به خیر ترین نوکرم کنی

 

-وحید قاسمی



 

  • ABan

از این جا داشت رد می شد پریشان کرده گیسویی 

چنان در کوچه ها پیچیده بود آن شب هیاهویی

میان سایه روشن های ذهنم مانده تصویری 

به روی برکه ای انگار دارد می رود قویی

از آن ایام تا حرف زیارت پیش می آید 

دلم را می زنم از شوق رویت آب و جارویی

یقین دارم از این جا دست خالی برنمی گردد

به درگاهت بیندازد اگر بیگانه هم رویی

کبوتر وار می آمد نمی رفت از حرم بیرون

اگر می برد هر کس از کرامات شما بویی

رهایی می دهی از بند حتی بی زبانی را 

مرا هم فرض کن آقا! پناه آورده آهویی

مگر باران بیاید تر کند زلف خراسان را 

زدی آن شب چنان در قحط سال«مرو»یا هویی

ببخش آقا اگر دیر آمدم امروز، بعد از این

نمی افتد جدایی بین مان حتی سر مویی

به نیشابور احساسم تب چنگیز افتاده است 

که جز عطار چشمانت ندارد هیچ دارویی

خراسان در خراسان شعله می رویید از شعرم 

از آن احساس آتشناک تنها مانده سوسویی

به روی زانویش افتاده امشب شاعری،انگار

که از دست زنی توی ضریح افتد النگویی

مهاجر وار می آید به سمت آرزوهایش

در ایوان طلا آرام می گیرد پرستویی

 

-خدابخش صفادل



 

  • ABan

زندگی کن
ﺟﺎﻥِ ﻣﻦ، ﺳﺨﺖ ﻧﮕﯿﺮ ...
رونق عمر جهان، چند صباحی گذر است
قصه بودن ما
برگی از دفتر افسانه ای یِ، راز بقاست
دل اگر می شکند
گل اگر می میرد
و اگر باغ بخود رنگ خزان می گیرد
همه هشدار به توست؛
ﺟﺎﻥِ ﻣﻦ، ﺳﺨﺖ ﻧﮕﯿﺮ ...
زندگی کوچ همین چلچله هاست
ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ...
ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻮﺗﺎﻫﯽ ...

  • ABan

خدا همیشه به دیوانه ها حواسش هست

گذاشت سرخ ترین سیب ،سیب من باشـد

حسود نیستم اما کسی بغیر خودم

غلط کند که بخــواهد رقیب من باشــد...


"زهرا یوسف زاده"

  • ABan
  • ABan

بعضی ها ؛ 
شبیه عطر بهار هستند 
در کوچه پس کوچه های پیچ در پیچ دلت،
نفس می کشی...
آنقدر عمیق؛
که عطر بودنشان را تا آخرین ثانیه ی عمرت؛
در ریه هایت ذخیره کنی...

بعضی ها؛ 
شبیه ماهی قرمز کوچکی هستند 
که افتاده اند در تنگ بلورین روزگارت ..
جانت را با جان و دل در هوایشان ؛ تازه می کنی...

بعضی ها ...
آرامش مطلقند ؛
لبخندشان... 
تلالو برق چشمانشان ؛ 
صدای آرامشان...
اصلِ کار، تپش قلبشان... 
انگار که یک دنیا آرامش را به رگ و ریشه ات تزریق می کنند..

بعضی ها ؛
بودنشان...
همین ساده بودنشان...
همین نفس کشیدنشان؛
یک عالمه لبخند می نشاند روی گوشه لبمان...

اصلا خداجان در آفرینش بعضی ها سنگ تمام گذاشته ای ..


سایه ی شان کم نشود از روزگارمان ..



 

  • ABan


مـهم نیس چـقـدر هزینه کـنـی..
وقتـی می خـوای کـودکـی رو خوشـحـال کنـی
گـرفتـن هدیه هر چـن کوچیـک واسشون دنیاس
هـرکـسی مـی تونه در هـر زمانـی پـدر و مـادر باشه بـرای اونـی کـه ندارتشون ...



 

  • ABan

قلمــــت را بردار 
بنویس از همـــه ى خوبیها 

زندگــــى، عشــــــق، امیــد 

و هر آن چیز که بر روى زمین زیبا هست 

گل مریــــم، گــــل رز 

بنویس از دل یک عاشق بى تاب وصال 

از تمنــــــا بنویــــس 

از دل کوچک یک غنچه که وقت است دگر باز شود 

بنــــویس از لبـــــخند 

از نگاهـــــــى بنویـــــس 
کـــــه پــــــر از عشــــــــق 
به هر جاى جهـــــــان مى نگرد 

قلمــــــت را بردار 
روى کاغــــــذ بنویس 

زندگى با همـــه تلخى ها 
باز هــــم شیـــــرین اســـت ...



 

  • ABan