ای شکاف ِسقف ِ بر روی سرم ویران شده..
يكشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۳، ۰۶:۳۸ ب.ظ
کم بدست آوردمت، افـزون ولی انگـاشتم
بیش از اینهـا از دعــای خود تـوقـع داشتم
بید مجنون کاشتم ــ فکر تو بودم ــ خشک شد
زرد می شد مطمئنا کـــاج اگر می کاشتم
آنکه زد با تیغ مکرش گردنم را،خود شمرد
چندگامی سوی تو بی سر قدم برداشتم
ای شکاف ِسقف ِ بر روی سرم ویران شده
کاش از آن اول تو را کوچک نمی پنداشتم!
آه ِمن دیشب به تنگ آمد؛ دوید از سینه ام
داشت می آمد بسوزاند تو را، نـگـذاشـتـم!
کاظم بهمنی
- ۹۳/۰۹/۲۳