آریاز

گر دخان او را دلیل آتش است، بی دخان ما را در آن آتش خوش است..

آریاز

گر دخان او را دلیل آتش است، بی دخان ما را در آن آتش خوش است..

آریاز

آریاز قصه عشق است..
حکایت زمین که چقدر نزدیک است به آسمان..
روایت هوا و نفس است..
◀داستان نفسهای به شماره افتاده▶

پیام های کوتاه
آخرین نظرات
  • ۱۹ اسفند ۹۴، ۲۰:۱۴ - چشم به راهم ...
    دقیقا
پیوندها

ای کاش می شد با تو قرآن سر بگیرم....

جمعه, ۲۷ تیر ۱۳۹۳، ۰۷:۲۰ ب.ظ
ای کاش می شد با تو قرآن سر بگیرم
در آسمانی نگاهت پر بگیرم

ای کاش می شد امشب ای قرآن ناطق
دست شما را جای قرآن سر بگیرم

ای کاش می شد لااقل یک بار در خواب
با دست آغوشم تو را در بر بگیرم

ای کاش پایم وا شود در خیمه ای که
یک لقمه نان و عشق از دلبر بگیرم

ای کاش در تقدیر من امشب نویسند
پای تو را یک شب به چشم تر بگیرم

ای کاش می شد تا برای سجده از تو
مهری ز خاک تربت مادر بگیرم

تقدیرم ای کاش این شود با تو محرم
ده روز روضه بر تن بی سر بگیرم

من عاشقم خرده ز ای کاشم مگیرید
ای کاش ها را کاش از این در بگیرم

شاعر: موسی علیمرادی
 
 

 


 

  • ABan

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی